پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای غربی در پی ترمیم خرابیها و توسعه کشورهای آسیبدیده از جنگ برآمدند. در این زمینه، سه رهیافت مطرح شد: رهیافت دولت بزرگ، رهیافت دولت کوچک و الگوی حکمرانی خوب. برای اعمال حکمرانی خوب، نهادهای بینالمللی شاخصهایی را مطرح کردهاند. هراندازه کشوری به این شاخصها نزدیکتر باشد، توسعهیافتهتر بهحساب خواهد آمد. حکمرانی مطلوب بهعنوان کلید معمای توسعه مطرح شده است. باوجود برخی انتقادات وارده به مقوله حکمرانی مطلوب از قبیل تبعیت از تفکرات نولیبرالیستی و بیتوجهی به برخی بسترهای سیاسی و اجتماعی جوامع درحالتوسعه؛ استقرار این مفهوم در سطوح مختلف سازمانی، ملی و بینالمللی باتوجه به ویژگیهای بومی و فراگیری آن میتواند موجبات افزایش اثربخشی، کارایی و پایداری را فراهم سازد. دغدغه پژوهش حاضر، تبیین توسعه سرمایه انسانی مبتنی بر حکمرانی مطلوب بر پایداری سازمانی است. پرسش مقاله را به این صورت میتوان بیان کرد: چه رابطه متقابلی میان توسعه سرمایه انسانی مبتنی بر حکمرانی مطلوب و پایداری سازمانی وجود دارد؟ این نوشتار به لحاظ هدف، بنیادی و روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. متغیر مستقل توسعه سرمایه انسانی، مبتنی بر حکمرانی مطلوب و متغیر وابسته نیز پایداری سازمانی است. یافته ها نشان میدهد که رابطه متقابلی بین پایداری سازمانی و توسعه سرمایه انسانی مبتنی بر حکمرانی مطلوب وجود دارد.